۳ آبان ۱۳۹۱، ۹:۰۲

گزارش تصویری و تشریحی/

روستایی در نقطه صفر محرومیت/ آرزوی کودکانی که می سوزد

روستایی در نقطه صفر محرومیت/ آرزوی کودکانی که می سوزد

اردبیل – خبرگزاری مهر: اینجا "گندم آباد" است، روستایی در نقطه صفر محرومیت که آروزهای دور از دسترس مردم آن سالها است مجال تحقق نیافته و در کوتاهترین کلام خلاصه می شود: "به فکر یک سقف ام".

به گزارش خبرنگار مهر، برای سفر به روستای "گندم آباد" با شش ساعت فاصله از مرکز استان انتظار جاده های صاف و آسفالت شده بی فایده است، چرا که این روستا از توابع بخش شاهرود شهرستان خلخال در دل کوهستان و با گذر از جاده های صعب العبور و سنگلاخی در نوار مرزی استان اردبیل و زنجان واقع شده بطوریکه زنجانیها بیش از اردبیل به این روستا نزدیکی دارند.

نبود جاده روستایی، روشنایی کافی در طول مسیر و پیچهای تند بی حفاظ و شیب تند راه ارتباطی موجب شده تردد ساکنان این روستا محدود به مواقع اضطراری شده و زمستانها ارتباط با مرکز استان و شهرهای دیگر گاه تا شش ماه قطع شود.

با گذر از دره های عمیق در مجاورت کوههای مرتفع  ییلاق گندم آباد با 16 خانوار ساکن تمامی توجه آدمی را از زیبایی های کوهستان به آرزوهای مردمی معطوف می کند که رویاهای شان را به بادهای سرد کوهستانهای مرتفع پیرامونشان سپرده و برای نسل فعلی و آیندگان  چشم انتظار بشارتی از آبادی و آرامش است.

قبل از زلزله سال 75 زمانی این روستا شور و نشاط زندگی را با تلاش جمعی اهالی خود تجربه می کرد و نام خود را وامدار خوشه های طلایی مزراع گندم بود اما اینک معاش اندک بازمانده جمعیت آن تنها از مسیر دامپروری است. از سویی محرومیت، اشتیاق مهاجرت جوانان به شهرهای اطراف را مضاعف کرده تا زمینهای قابل کشت این روستا بدون استفاده بماند.

زندگی در بی خبری مطلق

مهمان برخی روستاییان شدیم. خانه های خالی از وسایل ارتباط جمعی مثل رادیو و تلوزیون موجب شده اهالی روستا در بی خبری مطلق زندگی کنند.

به گفته یکی از روستاییان بسیاری از افراد این روستا حتی مسئولان کشور را نمی شناسند چراکه داشتن تلویزیون آرزویی  است که برای بسیاری از کهنسالان این روستا به حسرت تبدیل شده است.

محمد ذکی پور از اهالی این روستا می گوید اکر تلویزیون هم داشته باشیم به خاطر قرار گرفتن در دره نمی توانیم از آن استفاده کنیم و عملا از همه اتفاقات بی اطلاعیم.

ترس و اضطراب کودکان هدیه سقفهای کپر

ذکی پور به یاد می آورد که ماری هنگام استراحت در خانه از سقف به روی گردنش افتاده و پس از این اتفاق دو دختر و یک پسرش با اضطراب و ترس شب را صبح می کنند.

می گوید خانه ای که از چوب و سنگ و گل ساخته شده باشد از نفوذ هیچ خزنده ای در امان نیست و به خاطر نبود امکانات بهداشتی این موضوع تشدید می شود و از طرفی از ترس حمله احتمالی مارهای موجود در منطقه نمی توانیم ماری که بر روی سقف خانه لانه کرده است را بکشیم.

ملیحه همسر محمد با یک چراغ نفتی خانه را گرم نگه می دارد و غذای خانواده را در تنها اتاق موجود می پزد. "اگر احتیاج به حمام باشد آبی گرم می کنیم و در اتاقک و هر جا بشود شستشو می کنیم" این را ملیحه می گوید و با مهمان نوازی مثال زدنی اصرار می کند مهمانش شویم.

تنها منبع آب روستا پر از انگل است

منبع آب روستای گندم آباد در کنار مدفن شخصیت مقدسی به نام " آقا میر یوسف اله بها" است که به گفته ساکنان به دلیل ضعف سلامت آن مشکلات بسیاری برای اهالی به وجود آورده است.

ناصر از دیگر اهالی روستا یادآور می شود با بررسی منبع آب متوجه شدیم داخل منبع پر از انگل است اما تنها چاره، استفاده از آب منبع است که موجب شده بیماری به خصوص در بین بچه ها شایع شود.

تنها پزشک مراجعه کننده به روستا در سال دو بار به ساکنان سر می زند و به گفته مردم روستا بارها فرد بد حال و یا زنی که در حال زایمان است را با مشقت بسیار به طارم و شهرهای دیگر برده اند و اگر با پزشک تماس گرفته شود به تاخیر چند روزه به روستا می آید.

مریم از جمله افراد این روستا است که از بیماری پدرش خاطره بدی دارد، می گوید وقتی پدرم بیمار شد مجبور شدیم با هفت نفر از اهالی روستا در سوز زمستان که ارتفاع برف تا کمرمان می رسید پدرم را با الاغ به نزدیکترین شهر برسانیم.

پدر مریم دو ماه است که فوت کرده و برادر وی با مهاجرت به شهر جمع خانواده آنها را به او و مادر پیرش محدود کرده است.

او ادامه می دهد حتی برای باز کردن مسیر روستا در زمستان از ما مبالغی پول دریافت می شود و این در حالی است که روستاییان حتی به باز کردن مسیر ارتباطی روستا با طارم نیز راضی هستند.

ترک تحصیل اجباری برای دانش آموزان

به گفته ساکنان قبل از زلزله به واسطه رونق و آبادی، این روستا 127 دانش آموز با هفت معلم داشت اما امروز روستای گندم آباد هفت دانش آموز دارد که در مقاطع مختلف اول تا ششم ابتدایی همه در یک کلاس درس به ترتیب از معلم خود درس می گیرند.

تمام مدرسه این روستا در یک کانکس خلاصه می شود که یک کلاس درس، یک معلم، یک نفر دانش آموز اول ابتدایی، دو نفر دانش آموز سوم ابتدایی، سه نفر دانش آموز پنجم و یک نفر دانش آموز ششم ابتدایی دارد، چهار نفر از دانش آموزان دختر و سه نفر پسر هستند.

اعظم تنها دانش آموز مقطع ششم ابتدایی مدرسه هشت نفره شهید نواب صفوی گندم آباد است که به اجبار سال آینده درس و مدرسه را ترک خواهد کرد.

معلمش می گوید نزدیکترین مدرسه راهنمایی در منطقه "کلور" است که رفت و آمد به آن به خصوص در فصلهای سرد سال غیر ممکن بوده و به همین دلیل دانش آموزان به خصوص دختران بعد از ششم ابتدایی به ناچار ترک تحصیل می کنند.

مریم نمونه دختری است که 22 بهار را سپری کرده و می گوید به خاطر نبود امکانات ترک تحصیل کردم. وی که نزدیک به یک سال است نامزد کرده به دلیل نبود امکانات و جهیزیه حداقلی هنوز به خانه بخت نرفته و تنها چاره کار را مهاجرت به یکی از شهرهای اطراف می داند.

اما مریم بیش از آنکه به فکر وضعیت زندگی خود باشد نگران زندگی مادر پیرش بعد از ازدواج خود است و اشاره می کند که تنها چشم امید ما به خانه هایی بود که قرار بود ساخته شود و اگر مادرم در یکی از این خانه ها زندگی کند نگرانی ام از سلامت و امنیت اش کمتر خواهد شد.

خانه های نیمه تمام تکمیل نمی شوند

به سراغ خانه هایی می رویم که در خرداد ماه سال جاری کلنگ ساخت آن برای این روستای محروم زده شد. 14 دستگاه مسکن 50 متری که هزینه ساخت هر واحد آن 180 میلیون ریال پیش بینی شد و طبق وعده مسئولان بنا بود تا شهریور ماه سال جاری آماده تحویل شوند.

اما توقف ساخت این واحدها در مرحله اسکلت بندی به تعبیر ساکنان مسکنی است که بر درد جانکاه آنها داده شده است.

 ناصر می گوید برای ساخت هر واحد 120 میلیون ریال وام با بهره چهار درصد می دهند و این در حالی است که به برآورد یکی از معمارانی که به روستا آمد ساخت هر واحد نزدیک به 270 میلیون ریال هزینه می خواهد و درآمد محدود اهالی روستا مانع از آن شده که بتوانند در ساخت مشارکت کنند و مسئولان نیز ساخت خانه ها را متوقف کرده اند.

یکی از جوانان روستا به قولهایی که داده شده اشاره می کند و متذکر می شود یکی از مسئولان با مراجعه به روستا و مشاهده وضعیت زندگی اهالی قول داد به هر خانواده 10 راس گوسفند بدهد تا از طریق آن امرار معاش کنند که هرگز عملی نشد.

مجتبی ادامه داد: از طرفی برای  پیشبرد ساخت خانه ها استاندار سابق قول مساعد پرداخت هزینه 700 میلیون ریالی را داد که در عمل پرداخت نشد.

علاوه بر اینکه ساخت مسکن در این روستا به دلیل آغاز فصل سرد امسال نیز با تاخیر عملکرد دستگاههای اجرایی غیر ممکن می نماید تنها ارتباط این روستا با خطوط تلفنی است که مخابرات بدون هیچ ارفاقی در صورت عدم پرداخت هزینه ماهانه خطوط آنها را قطع می کند حتی اگر زمستان سرد تمامی راههای ارتباطی روستا را مسدود کند و روستاییان نتوانند برای پرداخت هزینه به شهر دیگر بروند.

گندم آباد میراث دار زبان در حال فراموشی "تات"

با وجود تمامی محرومیتها زبان شیرین "تاتی" میراث معنوی است که زنده نگهداشتن بخشی از آن توسط اهالی گندم آباد انجام می شود.

تاتها از اقوامی ایرانی ساکن در تاکستان قزوین، خلخال  استان اردبیل، طارم زنجان و بخشهایی از استان مرکزی و خراسان شمالی هستند که با وجود داشتن تاریخ و فرهنگ چند هزار ساله از ادبیات شفاهی و بسیار غنی برخوردار بوده با این وجود تاریخچـــه ادبیات مکتوبشان عمر نسبتا جوانی دارا است.

کودکان روستا این زبان رو به فراموشی را همچون زبان مادری می آموزند و به سادگی می توانند به این زبان تکلم کنند.

غار "یخکان" که تالار 36 * 15 متر و حداکثر ارتفاع 20 - 15 متر است یکی از آثار باستان شناسی و طبیعی متعلق به روستای گندم آباد است.

جریان مداوم هوای مرطوب و تشکیل بلورهای یخ به صورت قندیل و ورقه های نازک در قسمتهایی از سطوح دیوارها و سقف موجب شده این غار خاصیت یخچالی یافته و از آن با نام یخکان یا معدن یخ نام برده شود. انجماد یخ در داخل غار به دلیل ویژگیهای منحصر به فرد حتی در فصول گرم سال نیز انجام می شود.

روستاییان مطابق با عقاید دیرینه ای آب این غار را شفا بخش می دانند و معتقدند طبیعت این غار که در مسیر صعب العبوری واقع شده اصیل و پاک است.

امید به زندگی به سادگی جوانه می زند

با وجود اینکه روستای گندم آباد در مسیری صعب العبور واقع شده و حمایت از این منطقه محروم نیازمند همت مضاعف است اما اتمام طرحهای نیمه تمام و ساخت خانه هایی که تنها امید خروج از محرومیت اهالی روستا است می تواند حیات دوباره ای به این روستا ببخشد.

اهالی روستای گندم آباد در زمان جنگ هشت ساله و دوره های مختلف انتخابات دین خود را به کشور و انقلاب ادا کرده اند و با وجود تکرار وعده هایی که محقق نشده همچنان با متانت چشم انتظار حمایت و یاری مسئولان هستند.

انتظاری که با زمزمه یکی از افراد این روستا از بالای کوه به گوش می رسد: "به فکر یک سقف ام"، "یک سقف بی روزن" ...
.........................
گزارش: ونوس بهنود
عکس: وحید مقدم

کد خبر 1727281

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha